«نــصایــح لــقمــان به فرزنــدش - اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خداست.

«نــصایــح لــقمــان به فرزنــدش

«نــصایــح لــقمــان به فرزنــدش»

سعی لقمان بر این بود که در مناسبتهای مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد. لقمان فرزندش ناتان را خطاب قرار داد و گفت:

1.   فرزندم: همیشه شکر خدا را به جای آور ، برای خدا شریک قائل مشو، زیرا مخلوقی ضعیف و محتاج را با خالقی عظیم و بی‌نیاز برابر نهادن، ظلمی بزرگ است.

2.   فرزندم: اگر عمل تو از خردی چون ذره‌ای از خردل در صخره‌های بلند کوه یا آسمانها و یا در قعر زمین مخفی باشد از نظر خدا پنهان نخواهد بود و در روز رستاخیز در حساب اعمال تو منظور خواهد ساخت و به پاداش و کیفر آن خواهی رسید.

3.   فرزندم: نماز را بپای دار! تا ارتباط تو با خدا محکم گردد و از ارتکاب فحشا و منکر مصون باشی و چون به حد کمال رسیدی، دیگران را به معروف و تهذیب نفس و تزکیه روح دعوت و رهبری کن و در این را در مقابل سختی‌ها، صبور و شکیبا باش.

4.     فرزندم: نسبت به مردم تکبر مکن و به دیگران فخر مفروش که خدا مردم خود خواه و متکبر را دوست ندارد.

5.   فرزندم: مردم را شماتت مکن که کینه تو را به دل خواهد گرفت و خود را در برابر ایشان زبون مساز که در تحقیرت خواهند کوشید، نه آنقدر شیرین باش که تو رزا بخورند و نه چندان تلخ که به دورت افکنند.

6.   فرزندم: در راه رفتن نه به شیوه ستمگران گام بردار و نه مانند مردم خوار و ذلیل، و به هنگام سخن گفتن آهسته و ملایم سخن بگو زیرا صدای بلند، بیرون از حد ادب و تشبیه به ستوران است.

7.   فرزندم: از دنیا پند بگیر و آن را ترک مکن که جیره خوار مردم شوی و به فقر و فاقه مبتلا شوی و تا آنجا خود را در بند و گرفتار دنیا مکن و در اندیشه سود و زیان آن فرو مرو که زیانی به آخرت تو برسد و از سعادت جاودان باز بمانی!

8.   فرزندم: دنیا دریای ژرف و عمیقی است که دانشمندان فراوانی را در خود غرق کرده است پس برای عبور از این دریا ، کشتی از ایمان و بادبانی از توکل فراهم کن و برای این سفر توشه‌ای از تقوا بیندوز، و بدان و آگاه باش که اگر از این راه پرخطر برهی، مشمول رحمت خدا شده‌ای و اگر در آن دچار هلاک شوی به غرقاب گناهانت گرفتار گشتده‌ای.

9.   فرزندم: در زندان شب و روز زمانی را برای کسب علم و دانش منظور کن و در این راه با دانشمندان همراه و همدم شو و در معاشرت با آنها شرط ادب را راعایت کن و از مجادله و لجاج بپرهیز تا تو را از فروغ دانش خود محروم نسازند.

10.فرزندم: هزار دوست اختیار کن و بدان که هزار رفیق کم است و یک دشمن میندوز و بدان که یک دشمن زیاد است.

11.

2

فرزندم: دین مانند درخت است. ایمان به خدا آبی است که آن را می‌رویاند. نماز ریشه آن، زکات ساقه آن، دوستی در راه خدا شاخه‌های آن، اخلاق خوب برگهای آن و دوری از محرمات میوه آن است همانطوریکه درخت با میوه خوب کامل می‌گردد، دین هم با دوری از اعمال حرام تکمیل می‌شود.

 

3

لقمان از دیگاه امام صادق(ع)

از امام صادق(ع) سئوال کردند خدا چه حکمتی به لقمان داد که از او در قرآن یاد شده است؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند حکمتی که به لقمان داده شده بود نه مال بود نه مقام و طایفه و نه هیکل زیبایی، بلکه او مردی بود در کار خدا نیرومند، در راه او پرهیزکار، ساکت، باوقار، دقیق، آینده نگر، تیز بین و پند آموز. او روزها نمی‌خوابید و همیشه بر اعمال خود کنترل و نظارت دقیق داشت.

از ترس گناه هیچگاه نمی‌خندید، غضب و شوخی نمی‌نمود، خداوند به او اولاد زیادی بخشید و در حالی که همه آنها قبل از وی جان سپردند باصبر و شکیبایی مصائب را تحمل کرد و به رضای خدا راضی بود و برای هیچیک اشک بر دیدگان جاری نکرد.

هرگاه به دو نفر که اختلاف و یا نزاع داشتند برخورد می‌کرد میان آنها صلح و صفا برقرار می‌ساخت و آتش کینه و عداوت را در آنها خاموش می‌ساخت.

 

لقمان از دیدگاه مفسرین

دسته‌ای از مفسرین معتقدند او پیامبر بوده ولی اغلب او را حکیمی فرزانه دانسته‌اند در سیاهی چهره او تردیدی نیست و گرچه دارای صورتی نازیبا و لبهایی کلفت بوده ولی قلب روشن ، ضمیر آگاه و حکمت بی نظیر، سیرت او را بسیار منور کرده بود. کسی از او پرسید مگر تو همدوش ما گوسفند چرانی نمی‌کردی چه شد که به این مقام و منزلت رسیدی؟

لقمان پاسخ داد: خدا را شناختم ، امانت را حفظ کردم، راست گفتم و از حرف بی فائده و بی مورد پرهیز کردم. بعضی‌گفته‌اند او پسر خواهر ایوب بوده و بعضی دیگر او را پسر خاله ایوب معرفی کرده‌اند و عده‌ای دیگر او را از عمو زادگان ابراهیم(ع) دانسته‌اند.

 

*            *             *

مریدی خلاصه معرفت و روح حکمت لقمان را جویا شد وی گفت:

خلاصه معرفت و روح حکمت من آن است که امور زندگی آنچه به عهده خالق است، تکلف و زحمتی بر خود روا نمی‌دارم و آنچه به عهده من است در آن سستی و کوتاهی نمی‌کنم.