علیرضا بهارلو - اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خداست.

1

 چه خوب است با آمدن نام بقیه ا.. برای شادی دل آقا از جای خود بایستیم.


 


   لحظه‏ی دیدار نزدیک است.


                      باز من دیوانه ام مستم.


                                          باز می لرزد دلم، دستم.


                                                              باز گوئی در جهان دیگری هستم.


                                                                                            های!نخراشی گونه ام را تیغ.


                                                                                                                 های! نپریشی صفای زلفم را دست.


                                                                                                                                                               و آبرویم را نریزی، دل.


لحظه‏ی دیدار نزدیک است.


  اخوان ثالث


به یاد او که در یکی از همین فردا ها خواهد آمد. در جمعه ای سپید یا شاید هم سبز.



«نــصایــح لــقمــان به فرزنــدش

«نــصایــح لــقمــان به فرزنــدش»

سعی لقمان بر این بود که در مناسبتهای مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد. لقمان فرزندش ناتان را خطاب قرار داد و گفت:

1.   فرزندم: همیشه شکر خدا را به جای آور ، برای خدا شریک قائل مشو، زیرا مخلوقی ضعیف و محتاج را با خالقی عظیم و بی‌نیاز برابر نهادن، ظلمی بزرگ است.

2.   فرزندم: اگر عمل تو از خردی چون ذره‌ای از خردل در صخره‌های بلند کوه یا آسمانها و یا در قعر زمین مخفی باشد از نظر خدا پنهان نخواهد بود و در روز رستاخیز در حساب اعمال تو منظور خواهد ساخت و به پاداش و کیفر آن خواهی رسید.

3.   فرزندم: نماز را بپای دار! تا ارتباط تو با خدا محکم گردد و از ارتکاب فحشا و منکر مصون باشی و چون به حد کمال رسیدی، دیگران را به معروف و تهذیب نفس و تزکیه روح دعوت و رهبری کن و در این را در مقابل سختی‌ها، صبور و شکیبا باش.

4.     فرزندم: نسبت به مردم تکبر مکن و به دیگران فخر مفروش که خدا مردم خود خواه و متکبر را دوست ندارد.

5.   فرزندم: مردم را شماتت مکن که کینه تو را به دل خواهد گرفت و خود را در برابر ایشان زبون مساز که در تحقیرت خواهند کوشید، نه آنقدر شیرین باش که تو رزا بخورند و نه چندان تلخ که به دورت افکنند.

6.   فرزندم: در راه رفتن نه به شیوه ستمگران گام بردار و نه مانند مردم خوار و ذلیل، و به هنگام سخن گفتن آهسته و ملایم سخن بگو زیرا صدای بلند، بیرون از حد ادب و تشبیه به ستوران است.

7.   فرزندم: از دنیا پند بگیر و آن را ترک مکن که جیره خوار مردم شوی و به فقر و فاقه مبتلا شوی و تا آنجا خود را در بند و گرفتار دنیا مکن و در اندیشه سود و زیان آن فرو مرو که زیانی به آخرت تو برسد و از سعادت جاودان باز بمانی!

8.   فرزندم: دنیا دریای ژرف و عمیقی است که دانشمندان فراوانی را در خود غرق کرده است پس برای عبور از این دریا ، کشتی از ایمان و بادبانی از توکل فراهم کن و برای این سفر توشه‌ای از تقوا بیندوز، و بدان و آگاه باش که اگر از این راه پرخطر برهی، مشمول رحمت خدا شده‌ای و اگر در آن دچار هلاک شوی به غرقاب گناهانت گرفتار گشتده‌ای.

9.   فرزندم: در زندان شب و روز زمانی را برای کسب علم و دانش منظور کن و در این راه با دانشمندان همراه و همدم شو و در معاشرت با آنها شرط ادب را راعایت کن و از مجادله و لجاج بپرهیز تا تو را از فروغ دانش خود محروم نسازند.

10.فرزندم: هزار دوست اختیار کن و بدان که هزار رفیق کم است و یک دشمن میندوز و بدان که یک دشمن زیاد است.

11.

2

فرزندم: دین مانند درخت است. ایمان به خدا آبی است که آن را می‌رویاند. نماز ریشه آن، زکات ساقه آن، دوستی در راه خدا شاخه‌های آن، اخلاق خوب برگهای آن و دوری از محرمات میوه آن است همانطوریکه درخت با میوه خوب کامل می‌گردد، دین هم با دوری از اعمال حرام تکمیل می‌شود.

 

3

لقمان از دیگاه امام صادق(ع)

از امام صادق(ع) سئوال کردند خدا چه حکمتی به لقمان داد که از او در قرآن یاد شده است؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند حکمتی که به لقمان داده شده بود نه مال بود نه مقام و طایفه و نه هیکل زیبایی، بلکه او مردی بود در کار خدا نیرومند، در راه او پرهیزکار، ساکت، باوقار، دقیق، آینده نگر، تیز بین و پند آموز. او روزها نمی‌خوابید و همیشه بر اعمال خود کنترل و نظارت دقیق داشت.

از ترس گناه هیچگاه نمی‌خندید، غضب و شوخی نمی‌نمود، خداوند به او اولاد زیادی بخشید و در حالی که همه آنها قبل از وی جان سپردند باصبر و شکیبایی مصائب را تحمل کرد و به رضای خدا راضی بود و برای هیچیک اشک بر دیدگان جاری نکرد.

هرگاه به دو نفر که اختلاف و یا نزاع داشتند برخورد می‌کرد میان آنها صلح و صفا برقرار می‌ساخت و آتش کینه و عداوت را در آنها خاموش می‌ساخت.

 

لقمان از دیدگاه مفسرین

دسته‌ای از مفسرین معتقدند او پیامبر بوده ولی اغلب او را حکیمی فرزانه دانسته‌اند در سیاهی چهره او تردیدی نیست و گرچه دارای صورتی نازیبا و لبهایی کلفت بوده ولی قلب روشن ، ضمیر آگاه و حکمت بی نظیر، سیرت او را بسیار منور کرده بود. کسی از او پرسید مگر تو همدوش ما گوسفند چرانی نمی‌کردی چه شد که به این مقام و منزلت رسیدی؟

لقمان پاسخ داد: خدا را شناختم ، امانت را حفظ کردم، راست گفتم و از حرف بی فائده و بی مورد پرهیز کردم. بعضی‌گفته‌اند او پسر خواهر ایوب بوده و بعضی دیگر او را پسر خاله ایوب معرفی کرده‌اند و عده‌ای دیگر او را از عمو زادگان ابراهیم(ع) دانسته‌اند.

 

*            *             *

مریدی خلاصه معرفت و روح حکمت لقمان را جویا شد وی گفت:

خلاصه معرفت و روح حکمت من آن است که امور زندگی آنچه به عهده خالق است، تکلف و زحمتی بر خود روا نمی‌دارم و آنچه به عهده من است در آن سستی و کوتاهی نمی‌کنم.